کد مطلب:276469 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

اظهار محبت قلبی
بدان كه محبّت، گرچه امری پوشیده و مخفی است و فعلی باطنی و قلبی، ولی آثار و دلایل آشكار و شاخه های بسیار دارد. محبّت به سان درخت پربرگ و باری است كه بر شاخه هایش گل های رنگارنگ نشسته، بعضی از آثار آن در زبان، و بعضی در اعضاء و جوارح انسان آشكار می گردد و همان طور كه نمی توان درخت را از بروز دادن گل هایش منع كرد، نشاید كه صاحب محبّت را از اظهار آثار آن جلو گرفت.



گویند كه در سینه غم عشق نهان ساز

در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم؟



یكی از دلباختگان چه خوش سروده است:



إِذا هَمَمْتُ بِكِتْمانِ الهَوی نَطَقَتْ

مَدامِعِی بِالَّذِی أُخْفِی مِنَ الأَلَمِ



فَإِنْ أَبُحْ أَفْتَضِحُ مِنْ غَیْرِ مَنْفَعَةٍ

وَإِنْ كَتَمْتُ فَدَمْعِی غَیْرُ مُنْكَتِمٍ



لكِنْ إِلَی اللَّهِ أَشْكُو ما أُكابِدُهُ

مِنْ طُولِ وَجْدٍ وَدَمْعٍ غَیْرُ مُنْصَرِمٍ



اگر تلاش كنم كه عشقم را مخفی بدارم، اشك هایم از دردهای پوشیده ام سخن می گوید.



[ صفحه 430]



هرگاه آن را افشا كنم بدون این كه سودی برده باشم رسوا می شوم، و چون كتمان نمایم اشك هایم پنهان نمی ماند.

ولی به درگاه خدا شكوه می برم آنچه می كشم، از طولانی بودن اندوه و سرشك بی پایان.

و همان طور كه درخت هرچه بیشتر رشد كند و پرورش یابد، گل ها و شكوفه هایش فزون تر می شود، همچنین هرچه محبّت و دوستی نیرومندتر گردد، آثار و نشانه های آن بیشتر می شود.

و از آثار محبّت در چشم، بی خوابی و اشكباری است. یكی از اهل اشتیاق در آثار حال فراق گفته:



لَوْ أَنَّ عَیْناً فِی الفِراقِ بَكَتْ دَماً

لَرَأَیْتَ فِی عَیْنِی دَماً لا یَجْمَدُ



اگر چشمی در فراق خون می گریست، در دیدگانم خون خشك ناشدنی می دیدی.

و ابوالعباس مبرّد در آغاز قصیده ای چنین می گوید:



بَكَیْتُ حَتّی بَكی مِنْ رَحْمَتِی الطَّلَلُ

وَمِنْ بُكائِی بَكَتْ أَعْدایَ إِذْ رَحَلُوا



آن قدر گریستم كه ویرانه ها هم به حالم گریستند، و از گریه ام دشمنانم هم گریه كردند وقتی یارانم رفتند.

و از نشانه های محبّت در زبان، یاد كردن محبوب است همیشه و همه جا. و شاهد بر این مدعی فرموده خدای تعالی در حدیث قدسی به موسی بن عمران علیهما السلام است كه: یاد من به هر حال و وضعی خوب است.

می گویم: حال اهل توجّه همین گونه است. خداوند متعال در قرآن مجید فرموده: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلی جُنُوبِهِمْ»؛ [1] همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و رفت پیاپی شب و روز نشانه هایی برای خردمندان است، آنان كه خدای را هنگام ایستادن و نشستن و خفتنشان یاد می كنند.

می گویم: این از آثار نهایت شوق آنان نسبت به محبوبشان می باشد.

و نیز از نشانه های زبانی محبّت، یادآوری خوبی ها و زیبایی های محبوب است - به



[ صفحه 431]



هرگونه كه خوشایند باشد - از همین روی روایات متعددی در فضیلت شعر گفتن در مدح ائمه اطهارعلیهم السلام وارد شده كه ما در این جا به یك حدیث اكتفا می كنیم:

در بحار و وسائل از امام هشتم حضرت رضاعلیه السلام رسیده كه فرمود: هیچ مؤمنی در مدح ما شعری نگوید مگر این كه خداوند متعال برای او در بهشت شهری بنا كند كه هفت بار از دنیا وسیع تر باشد، در آن شهر هر فرشته مقرّب و هر پیغمبر مرسلی به دیدار او روند. [2] .

و دیگر از نشانه های محبّت در زبان، دعا كردن و خواستن تمام خوبی ها برای محبوب می باشد، و این معنی كاملاً برای خردمندان روشن است و جز افراد نادان كسی آن را انكار نمی كند.

دلیل بر خوبی اظهار محبّت به زبان، بلكه قرار دادن آن از اركان شكر این كه: دومین مرتبه ایمان می باشد، در صورتی كه حقیقت ایمان همان اعتقاد و باور است كه در دل و باطن انسان قرار دارد، چنان كه در قرآن مجید آمده: «إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمانِ»؛ [3] مگر كسی كه مورد اكراه واقع شود و حال آن كه دلش به ایمان مطمئن باشد.

و نیز آمده: «قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإِیمانُ فِی قُلْوبِكُمْ»؛ [4] اعراب (بادیه نشینان) گفتند: ایمان آورده ایم. بگو: ایمان نیاورده اید ولی بگویید اسلام آورده ایم كه هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است.

بنابراین ایمان در حقیقت جز محبّت خدا و رسول و ولیّ او نیست. با وجود این لازم است آنچه در دل معتقدیم به زبان آوریم و گرنه آثار ایمان بر آن مترتّب نخواهد شد.

نتیجه این كه: دعا كردن برای فرج مولی صاحب الزمان - صلوات اللَّه علیه - نشانگر حقیقت ایمان است، همان طور كه شعر گفتن در مدح ائمه اطهارعلیهم السلام اظهار محبّت و علامت ایمان است - چنان كه متذكّر شدیم -. و نیز روایاتی كه درباره فضیلت اظهار محبّت امیر مؤمنان علی علیه السلام به زبان وارد شده



[ صفحه 432]



بر این معنی هم دلالت دارد، چون كه منظور ابراز محبّت قلبی است، و بدون تردید دعا كردن برای تعجیل فرج از مصادیق حتمی این عنوان می باشد، چنان كه توضیح آن خواهد آمد.

این بیت كه یكی از اهل عرفان سروده مناسب این جا است:



عِباراتُنا شَتّی وَحُسْنُكَ واحِدٌ

وَكُلٌّ إِلی ذاكَ الجَمالِ یُشِیرُ



عبارت های ما گوناگون و حُسن تو یكی است، و هر كدام از آن ها به آن جمال اشاره می كند.

البته منظور آن است كه او در جهات حسن یكتا است، نه این كه حسن او در یك جهت منحصر است. این نكته را بدان و این فایده را مغتنم شمار.

و نیز از دلایل فضیلت اظهار محبّت به زبان، روایاتی است كه در آداب معاشرت با برادران دینی وارد شده، در حدیث صحیحی در كتاب كافی از امام صادق علیه السلام آمده كه هشام بن سالم فرمود: اگر كسی را دوست داشتی او را از این امر مطّلع ساز كه دوستی بین شما را محكم تر می گرداند. [5] .

و نیز در حدیث صحیحی - به اصطلاح قدما - از نصر بن قابوس الجلیل آمده كه گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اگر كسی از برادرانت را دوست داشتی او را از این امر باخبر كن. كه حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: پروردگارا! به من بنمایان چگونه مردگان را زنده می كنی. [خداوند] فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ گفت: چرا ولی برای این كه دلم اطمینان یابد [این درخواست را می كنم] . [6] .

مجلسی در كتاب مرآة العقول در شرح این حدیث گفته: و این حدیث با روایتی كه در كتاب عیون اخبار الرضا در تفسیر آیه وارد شده كاملاً منطبق است، و مراد آن است كه دلم بر دوستی و خلیل قرار دادن من اطمینان یابد. [7] .

می گویم: منظور از آگاه ساختن و مطلع نمودن برادر دینی از محبّت، هر كاری كه دلالت بر آن دارد می باشد، نه با زبان تنها. شاهد بر این معنی آن است كه: ابراهیم علیه السلام



[ صفحه 433]



اجابت دعای خویش را علامت خلیل گرفتنش از سوی خداوند قرار داد. بنابراین اهتمام ورزیدن به دعا برای تعجیل فرج امام علیه السلام اظهار محبّت نسبت به آن جناب است، و سبب می شود كه آن حضرت نیز نسبت به دعا كننده دوستی بیشتری پیدا كند، بلكه موجب محبّت پدران بزرگوارش هم می شود، چون دعا كردن برای امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشریف - ابراز دوستی نسبت به تمام این خاندان است. لذا مایه جلب عنایت و محبّت آنان می گردد، اگر جز این اثر نیك بر دعا كردن نبود، همین مكرمت بزرگ بس بود.


[1] سوره آل عمران، آيه 190.

[2] وسائل الشيعه: 467:10.

[3] سوره نحل، آيه 106.

[4] سوره حجرات، آيه 14.

[5] كافي: 644:2.

[6] كافي: 644:2، و اين قسمت آيه اي است از قرآن مجيد، سوره بقره، آيه 260: «قالَ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي المَوْتي قالَ أَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي».

[7] مرآة العقول: 539:12.